احساس کردم ناراحته
بهش گفتم خدارو شکر سرتون خیلی شلوغه ها... باید خوشحال باشید
گفت: چرا باید خوشحال باشم؟! "جون کندنش برای ماست، سودش برای صاحب رستوران"
دو روزه دارم به این جمله فکر میکنم و از خودم میپرسم:
کارمندان یه شرکت از افزایش تعداد پروژهها ناراحت میشن یا خوشحال؟
بدترین اتفاق ممکن برای سازمان اینه که مثلا تیم بازاریابی تلاش کنه تعداد پروژههای بیشتری بگیره، اما در عین حال، کارمندان نسبت به افزایش پروژه مقاومت و احتمالا کارشکنی کنن. یعنی نیروهای داخلی سازمان، در جهت خلاف یکدیگر حرکت میکنن ...
قطعا شرکتها باید تا جایی که میتونن کارمندارو در درآمد مازاد یا سود شرکت شریک کنن (به هر شکلی مثلا پاداش یا اضافه درآمد). در این موضوع هیچ شکی نیست....
اما سه نکته مهم دیگرو دوست داشتم صادقانه بگم:
• دوستان عزیز، اولا اونجوی که فکر میکنید، صاحبان بیزینس غرق در خوشبختی و ثروت نیستند. شما ممکنه درآمد دخل یا ورودی شرکت رو بدونید؛ اما هزینهها رو به خوبی نمیدونید و فکر میکنید تمام این درآمد، سود خالصه. شما ممکنه شرایط مالیات و بیمه رو که به شدت سخت شده، ندونید. ممکنه از هزینههای پنهان خبر نداشته باشید و ندونید که سود خالص در بسیاری از بیزینسها، کمتر از ۱۵ درصده. شما ممکنه ندونید که سهامدارا یا سرمایه گذارا نیز از شرایط بیزینس، رضایت زیادی ندارند و اگر میزان سود از یک حد کمتر باشه، ترجیح میدن از بیزینس خارج شن.
• دوما میدونم کار کردن در شرایط تورمی سخته و ممکنه این احساس رو به وجود بیاره که حقوق من به اندازه افزایش قیمت ها، بالا نمیره. اما بدونید شرایط تورمی برای کارفرما و صاحبان بیزینس، بدتره و فشار چند برابر روی اونها داره. در خیلی از موارد، صاحبان بیزینس و مدیران، واقعا در پرداخت بیشتر حقوق ناتوانند (نه این که دلشون نخواد). مثلا در بسیاری از شرکتها، به واسطه شرایط تورمی؛ میزان پرداخت به منابع انسانی در سال جاری، ۳۰ تا ۴۰ درصد افزایش داشته، اما درآمد شرکتها فقط ۱۵ تا ۲۰ درصد رشد داشته. ناهماهنگی میان رشد هزینهها و رشد درآمدها، خود شرکتها رو کلافه کرده
• سوما صاحبان بیزینس (به استثنای برخی شرکتهای خاص)، با استرسهای زیادی مواجهند و ریسکهای بزرگی رو تجربه میکنن که ممکنه شما از اونها خبر نداشته باشید. مثلا در سه سال اخیر، شیوع کرونا و ناآرامیهای مربوط به پاییز ۱۴۰۱؛ ریسکهای بزرگی برای شرکتها به همراه داشت که خطر از دست دادن سرمایه اونها را به دنبال داشت. در حالی که چنین ریسکهایی، کمتر برای کسانی که در شرکتها کار میکنند، به وجود میآد.
در مجموع به نظر من، تصوری که از صاحبان بیزینس در ایران وجود داره، تصور درستی نیست. کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار در این شرایط در ایران، یک کار خیلی سخت و پر از ریسکه ... این تفکر که "من دارم کار میکنم، اما سودش برای صاحب شرکته" تفکر خطرناکیه. امیدوارم تعامل صحیح بین صاحبان کسب و کار و منابع انسانی، به حل این مشکل کمک کنه...